سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عظمت عاشورا
هیچ مسلمانی، پس از بهره اسلام آوردن، بهره ای همچون برادری خدایی به دست نیاورده است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
 
با نگاهی  اجمالی به 56سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی  حسین (ع )، درمی یابیم
که هماره وقت او به پاکدامنی  و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر
از درک و دید ما گذشته است .
اکنون مروری  کوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز، که پیش روی ما است :
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری
و حتی در آخرین شب (25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت .
زندگی دست از نیاز و دعا برنداشت ، و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا
بتواند با خدای خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: "خدا می داند که من نماز و تلاوت
(26) قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم ".
(27) حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثیر در کتاب "اسد الغابة " می نویسد:
"کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال
(28) الخیر جمیعها.
حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه
کارهای پسندیده را انجام می داد".
شخصیت حسین بن علی  (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با
برادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به
(29) احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای  حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی
می کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان
دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ایمان
بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران
راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای او
خلوت نمی کردند...
این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :
روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و
نان پاره های خشکی  می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم
پذیرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : "ان الله لا یحب المتکبرین "،
خداوند متکبران را دوست نمی دارد. (30)
سپس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید". آنها
هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد
و بدین ترتیب پذیرایی گرمی  (31) هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند،
از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه
آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی  می گوید: "چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت
مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند،
فرمود این پینه ها اثر کیسه های  غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه
(32) زنهای  شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید".
شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستم دیدگان می توان در
داستان "ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام " دریافت ، که اجمال و فشرده اش را در این
جا متذکر می شویم :
یزید به زمان ولایت عهدی ، با این که همه نوع وسایل شهوترانی و کام جویی و کامروایی
از قبیل پول ، مقام ، کنیزان رقاصه و... در اختیار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را
به بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای این که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده ای
نشان دهد، با حیله گری  و دروغ پردازی و فریبکاری ، مقدماتی فراهم ساخت تا زن
پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند.
حسین بن علی (ع ) از قضیه باخبر شد، در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم
معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکی از قوانین اسلام ، زن را به
شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان
و پاکیزه ای قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی اش را نمایان و علاقه مندی خود
را به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و این رفتار داستانی شد که در
مفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی امیه ، برای همیشه در تاریخ به یادگار
(33) ماند.
علائلی در کتاب "سمو المعنی " می نویسد:
"ما در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی
عظمت و بزرگی خویش را جهان گیر ساخته اند، یکی در شجاعت ، دیگری در زهد، آن دیگری
در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است که ابعاد
بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است ، گویا او جامع همه
(34) والاییها و فرازمندیها است ".
آری ، مردی که وارث بی کرانگی  نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت
پدری چون حضرت علی  (ع ) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت
فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای
خدایی نباشد.
درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .
امام حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها
نمونه یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن ، آیینه
تمام نمای فضیلتها، بزرگ منشیها، فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها وخداجوییها
می باشد، او به تنهایی  می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را
ضامن گردد.
بودن و رفتنش ، معنویت و فضیلتهای انسان را ارجمند نمود.



  • کلمات کلیدی :
  • عزاداری ساده ::: شنبه 88/11/3::: ساعت 12:43 عصر
     
    یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامی تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند،
    و برای این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند، مصمم شد برای نامداران
    و شخصیتهای اسلامی پیامی بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین
    منظور، نامه ای به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که برای من از حسین (ع )
    بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم این خبر را به امام حسین (ع )
    رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود:
    "انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل
    (17) یزید".
    آن گاه که افرادی چون یزید، (شراب خوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتی
    ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامی بنشیند، باید فاتحه اسلام
    را خواند. (زیرا این گونه زمامدارها با نیروی اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بین
    می برند.)
    امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است ، اگر در
    مدینه بماند به قتلش می رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفی از مدینه به
    سوی مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید،
    در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت ، و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان از
    امام حسین (ع ) که در مکه بسر می برد دعوت کردند تا به سوی آنان آید و زمامدار
    امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل ، پسر عموی خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت
    و واکنش اجتماع کوفی را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد.
    مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به عنوان
    نایب امام (ع ) با او بیعت کردند، و مسلم هم نامه ای  به امام حسین (ع ) نگاشت و
    حرکت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد.
    هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبی می شناخت ، و بی وفایی  و بی دینی شان را در
    زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم
    نمی توان اعتماد کرد، و لیکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصمیم گرفت
    که به سوی کوفه حرکت کند.
    با این حال تا هشتم ذی حجه ، یعنی روزی  که همه مردم مکه عازم رفتن به "منی " بودند
    و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه (18)
    برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزی با اهل بیت و یاران خود، از مکه
    به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان
    جهان فهماند که پسر پیغمبر امت ، یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ،
    بلکه علیه او قیام کرده است .
    یزید که حرکت مسلم را به سوی کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده
    بود، ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت
    بنی امیه بود) به کوفه فرستاد.
    ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویی و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید
    ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهایی با عمال
    ابن زیاد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهید شد.
    (سلام خدا بر او باد). و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه
    امام حسین (ع ) برانگیخت ، و کار به جایی رسید که عده ای از همان کسانی که برای
    امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام
    حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
    امام حسین (ع ) از همان شبی که از مدینه بیرون آمد، و در تمام مدتی که در مکه
    اقامت گزید، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره ، گاهی به
    اعلان می داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی یزید و
    صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظلم و ستمگری
    است و جز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدی هدفی ندارم ".
    و این مأموریتی بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود
    و اصحاب و فرزندان و اسیری خانواده اش اتمام پذیرد.
    رسول گرامی (ص ) و امیرمؤمنان (ع ) و حسن بن علی (ع ) پیشوایان پیشین اسلام ، شهادت
    امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسین (ع )،
    و خود امام حسین (ع ) به (19) رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
    علم امامت می دانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد، ولی او کسی نبود که در
    برابر دستور آسمانی  و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل باشد، یا از اسارت
    خانواده اش واهمه ای  به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را
    سعادت می پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) .
    خبر "شهادت حسین (ع ) در کربلا" به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بود
    که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته ، از رسول الله (ص )
    و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند.
    بدینسان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و ناراحتیها احتمال کشته شدنش را در
    اذهان عامه تشدید کرد. بویژه که خود در طول راه می فرمود: "من کان باذلا فینا مهجته
    (20) و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.
    هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد،
    همراه ما بیاید".
    و لذا در بعضی از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف
    سازند.
    غافل از این که فرزند علی  بن ابی طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر، و از دیگران به
    وظیفه خویش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.
    باری امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه
    خویش ادامه داد، و کوچکترین خللی در تصمیمش راه نیافت .
    سرانجام ، رفت ، و شهادت را دریافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که
    هر یک ستاره ای درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهایشان شنهای
    گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقی مانده بسترهای
    گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست ، و اساسا اسلام از بنی امیه و بنی
    امیه از اسلام جداست .
    راستی هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع
    نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار
    یزید و شهوترانیهای او و عمالش را می شنیدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زیرا
    اسلامی که خلیفه پیغمبرش یزید باشد، به راستی نیز تنفرآور است ...
    و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را
    به گوش مردم برسانند. و شنیدیم و خواندیم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها،
    در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید، هماره و همه جا دهان گشودند و
    فریاد زدند، و پرده زیبای  فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنی امیه
    برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لیاقت خلافت ندارد
    و این اریکه ای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت
    حسینی را تکمیل کرد، طوفانی  در جانها برانگیختند، چنان که نام یزید تا همیشه
    مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون
    نقش بر آب گشت . نگرشی  ژرف می خواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و
    پرنتیجه دست یافت .
    از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شیعیانش ، و همه آنان که به شرافت و
    عظمت انسان ارج می گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را، سالروز قیام و
    شهادتش را با سیاه پوشی  و عزاداری محترم می شمارند، و خلوص خویش را با گریه بر
    مصایب آن بزرگوار ابراز می دارند. پیشوایان مآل اندیش و معصوم ما، هماره به واقعه
    کربلا و به زنده داشتن آن عنایتی خاص داشتند. غیر از این که خود به زیارت مرقدش
    می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند، در فضیلت عزاداری و محزون بودن برای آن
    بزرگوار، گفتارهای متعددی ایراد فرموده اند.
    ابوعماره گوید: "روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم ، فرمود اشعاری در
    سوگواری حسین برای ما بخوان . وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت برخاست ،
    من می خواندم و آن عزیز می گریست ، چندان که صدای گریه از خانه برخاست . بعد از آن
    که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام
    (21) حسین (ع ) مطالبی بیان فرمود".
    و نیز از آن جناب است که فرمود: "گریستن و بی تابی کردن در هیچ مصیبتی شایسته
    (22) نیست مگر در مصیبت حسین بن علی ، که ثواب و جزایی گرانمایه دارد".
    باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است
    فرمود:
    "به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند، زیرا بر هر شخص باایمانی که
    (23) به امامت ما معترف است ، زیارت قبر اباعبدالله لازم می باشد".
    امام صادق (ع ) می فرماید:
    "ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال .
    (24) همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده ای ارزش و فضیلتش بیشتر است ".
    زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان
    و عمل صالح می دهد و گویی  روح را به سوی ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و فداکاریها
    پرواز می دهد.
    هر چند عزاداری و گریه بر مصایب حسین بن علی (ع )، و مشرف شدن به زیارت قبرش و
    بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیاری والا دارد، لکن باید
    دانست که نباید تنها به این زیارتها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد، بلکه همه
    این تظاهرات ، فلسفه دین داری ، فداکاری و حمایت از قوانین آسمانی را به ما گوشزد
    می نماید، و هدف هم جز این نیست ، و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن
    انسانیت و خالی بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد، و گرنه اگر فقط به صورت
    ظاهر قضیه بپردازیم ، هدف مقدس حسینی به فراموشی می گراید.


  • کلمات کلیدی :
  • عزاداری ساده ::: شنبه 88/11/3::: ساعت 12:34 عصر
     

    دومین فرزند برومند حضرت علی و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت
    فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود.
    چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه
    را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید (2) (س ) آمد و اسما
    پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ
    (3) او اقامه گفت .
    به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحی الهی ، جبرئیل ، فرود آمد
    و گفت :
    سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر)
    چون علی برای تو بسان هارون (5) که به عربی (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. (4)
    برای  موسی بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی .
    و به این ترتیب نام پرعظمت "حسین " از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه
    (س ) انتخاب شد.
    به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برای
    کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او (6) فرزندش به عنوان عقیقه
    (7) نقره صدقه داد.

    عظمت عاشورا

  • کلمات کلیدی :
  • عزاداری ساده ::: شنبه 88/11/3::: ساعت 12:26 عصر
     

    (وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ
    اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحینَ
    بِما آتیهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ
    یُلْحِقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ
    یَحْزَنُونَ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللهِ وَفَضْل وَاَنَّ اللهَ
    لا یُضیعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنینَ)1

    «البته نپندار که کشته‎شدگان راه خدا مردگانند، بلکه
    زنده‎اند ودر نزد پروردگار خود روزی داده می‎شوند. آنان به فضل و رحمتی که
    از خداوند نصیبشان گردیده شادمانند و به کسانی که هنوز به آنها
    نپیوسته‎اند مژده دهند که هیچ نترسند وغم مخورند و آنها را به نعمت وفضل
    خداوند بشارت دهند واینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نمی‎کند».

    عَنْ عَلِی (علیه السلام)«قالَ: زارَنا رَسُول
    اللهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) فَعَمِلْنا لَهُ خَزیرَةً وَاَهْدَتْ لَنا
    اُمّ اَیْمَن قَعْباً مِنْ لَبَن، وَ صَحْفَةً مِنْ تَمْر فَأَکَلَ
    رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) وَاَکَلْنا مَعَهُ ثُمَّ
    وَضَّأتُ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه وآله وسلم)فَمَسَحَ رَأْسُهُ
    وَجَبْهَتَهُ بِیَدِهِ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ القِبْلَهَ فَدَعا بِماشاءَ
    ثُمَّ اَکَبَّ اِلَی الاَْرْضِ بِدُمُوعِ غَریزَة یَفْعَلُ ذلِکَ ثَلاثَ
    مَرّات. فَتَهَیَّبْنا رَسُولَ الله (صلی الله علیه وآله وسلم)اَنْ
    نَسْأَلَهُ فَوَثَبَ الْحُسَیْنُ عَلی ظَهْرِ رَسُولِ‎الله(صلی الله علیه
    وآله وسلم)وَبَکی فَقالَ لَهُ: بِأَبی وَ اُمّی ما یُبْکیکَ؟ قالَ: یا
    اَبَتِ رَأَیْتُکَ تَصْنَعُ شَیْئاً ما رَأَیْتُ تَصْنَعُ مِثْلَهُ فَقالَ
    رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله وسلم): یا بُنَی سُرِرْتُ بِکُمُ
    الْیَوْمَ سُرُوراً لَمْ أسِرَّبِکُمْ مِثْلَهُ قَطُّ وَ اِنْ حَبیبی
    جبرئیلَ (علیه السلام)أَتانی، وَ أَخْبَرَنی أَنَّکُمْ قَتْلی، وَاَنَّ
    مَصارِعَکُمْ شَتّی فَاَحْزَنَنی ذلِکَ، وَ دَعَوْتُ الله تَعالی لَکُمْ
    بِالْخِیَرَةِ»2.

    از امیر المؤمنین علی ـ‎علیه السلام‎ـ نقل شده که فرمود:

    روزی رسول خدا ـ‎صلی الله علیه وآله‎ـ به دیدن ما
    آمد، پس طعامی تهیه کردیم و ام ایمن قدحی از شیر وظرفی از خرما به هدیه
    آورد (آن را نزد حضرت گذاشتیم) پس رسول خدا از آن میل نمود و ما نیز با آن
    حضرت خوردیم (چون فارغ شدیم) من بر دستش آب ریختم (چون دست مبارکش را شست)
    دست بر سر وپیشانیش کشید، سپس رو به طرف قبله کرد و آن قدر که می‎خواست
    دعا کرد، آنگاه به سجده افتاد و بسیار گریست و این کار را سه بار انجام
    داد، مهابت پیامبر مانع شد که ما علت این کار را از وی سؤال کنیم، سپس
    حسین برخاست و بر پشت رسول الله برجست وبگریست، رسول خدا فرمود: پدر
    ومادرم فدایت باد! چرا گریه می‎کنی ؟ حسین عرض کرد: ای پدر! دیدم شما کاری
    کردید که سابقه نداشت! رسول الله فرمود: ای فرزند! امروز (از دیدن شما)
    چنان مسرور شدم که هرگز بدینگونه شادمان نشده بودم! دوستم جبرئیل به نزد
    من آمد و به من خبرداد که شما کشته می‎شوید و محل کشته شدن شما از هم دور
    است، پس این خبر مرا محزون نمود و من از خداخیر شما را خواستم.




  • کلمات کلیدی :
  • عزاداری ساده ::: سه شنبه 88/10/29::: ساعت 5:32 عصر
     
    دل پریشانم که از بابم نمی آید صدا
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    دل پریشانم که از بابم نمی آید صدا
    دل پریشانم که از بابم نمی آید صدا
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    من نمی خواهم جدا گردم ز دشت کربلا
    من نمی خواهم جدا گردم ز دشت کربلا
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه میسوزد دلم بابم چرا نامد ز جنگ
    عمه میسوزد دلم بابم چرا نامد ز جنگ
    گر بیاید میکنم
    گر بیاید گیرمش اندر بغا من تنگاتنگ
    گر بیاید گیرمش اندر بغل من تنگاتنگ
    شو برون از خیمه بین بابم چرا نامد ز جنگ
    شوق و رونق غیر از این بابم چرا کرده درنگ
    ذکر لا حول ولا الله از خونه میاید چرا
    ذکر لا حول ولا الله از خونه میاید چرا
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست


    گر نموده تشنگی قلب مرا عمه کباب
    من نمیخواهم در این دشت بلا یک قطره آب
    جای آب و جای نان عمه به من فرما جواب
    جای آب و جای نان عمه به من فرما جواب
    ده به من یک پاسخی عمه تو از بهر خدا
    ده به من یک پاسخی عمه تو از بهر خدا
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست


    عمه دیدار پدر آب حیاتم میدهد
    عمه دیدار پدر آب حیاتم میدهد
    چهرهء نورانی اش از غم نجاتم میدهد
    چهرهء نورانی اش از غم نجاتم میدهد
    جای عمویم پدر آب فراتم میدهد
    گر بیاید میکند سیرآب طفلان فرات
    حسین


    شیهه اسب پدر ای عمه میاید به گوش
    شوق دیدار پدر برد از سر من عقل و هوش
    این صدا می افکند در خیمه ها جوش و خروش
    تامد از میدان صدا از ساقه خیرالنساء
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    بر زمین ای ذوالجناح بر آتش اینسان می زنی
    پای خود را بر زمین نالان و گریان میزنی
    با غمت زخمی فزون بر قلب طفلان میزنی
    در حرم از شیهه ات چه محشر کبرا به پاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    ذوالجناح برگو چرا زینت چنین شد واژگون
    گو چرا ای با وفا یالت تو گشته پر ز خون
    چون کنم باور که از تو باب من گشته نگون
    گو که اینک ذوالجناح باب من افتاده کجا
    حسین

    ذوالجناح ای مهربان اسب وفادار پدر

    گو شنیدی در دم آخر تو گفتار پدر
    بوسه باران میکنم یاد پدر یاد تو را
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    ای خدا بابا چرا بر خاکها افتاده است
    ای خدا بابا چرا بر خاکها افتاده است
    کی به حلقش از جفا شمشیر کین بنهاده است
    کی به حلقش از جفا شمشیر کین بنهاده است
    آب آیا در دم آخر ورا کف داده است
    آب آیا در دم
    آب آیا در دم آخر ورا کف داده است
    یا که شد
    یا که شد کشته لب عطشان ز جور اشقیاء
    یا که شد کشته لب عطشان ز جور اشقیاء
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    عمه بابایم کجاست
    حسین غریب
    http://multi-download.com/photos/ashar_moharam_hg.jpg


  • کلمات کلیدی :
  • عزاداری ساده ::: سه شنبه 88/10/29::: ساعت 5:26 عصر
       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
     
    .:: منوی اصلی ::.
    .:: آمار بازدید ::.
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 2
    بازدید کل : 13154
    .:: درباره خودم ::.
    .:: لوگوی وبلاگ من ::.
    عظمت عاشورا
    .:: آرشیو شده ها ::.
    .:: اشتراک در خبرنامه ::.
     
    .:: طراح قالب::.
    عظمت عاشورا
    عظمت عاشورا
    مرکز نشر فرهنگ شهادت